بچه های گلم

گل پسرم.

پسرنازم احمد رضا..

برام خیلی عزیزی ...

همیشه خوش باشی وسالم..

بدون عنوان

سلام عزیزم..  امروز تولد داداش کوچولو بود..  چندروزی بود حس میکردم خیلی تو خودتی  وگرفته ای امشب سعی کردم با گرفتن چندتا عکس ازت بهت بفهمونم که تو هم مثل داداش جون  عزیزی درسته امروز  برای دادا تولد گرفتیم ولی 5 تا از این تولداروهم برای تو  گرفتیم وان شاءالله بازم میگیریم...  هزیزم همیشه خوش باشیدو 120 سالگیتون رو ان شاءالله جشن بگیرین... 
18 دی 1395

منو ببخش پسر قشنگم....

فردا قراره بریم مشهد این خیلی عالیه البته جای تو خالیه محمد ابراهیم قشنگم..  من باتو حتی یبارم نتونستم تفریح برم وخیلی برام دوره تصور با تو بودن توی ذهنم اما یاد تو هرجا که میرم توی ذهنم هست وهرگز پاک نمیشه پسرم...  فک نکن فراموشت کردم امروز خجالت میکشم از تو چون قبل از سفر با اینکه خیلی بهت نزدیک بودم ولی نتونستم بیامو باهات خداحافظی کنم نمیدونم چرا گیج شدم وفک میکردم یبار دیگه میام سر قبر کوچولوت...  الان خیلی ناراحتم ودلم برات تنگه...  با اینکه عصر امامزاده بودم ولی لیاقت نداشتگ پیشت بیام..  برام سخته الان که فکر میکنم پسر قشنگم چشم براهمه ومن نتونستم پیشش برم..  محمد عزیزم برام دعاکن ومنو ببخش......
7 مرداد 1395

تنها شدن..

من هم تنها شده ام عزیزم...  محمد ابراهیم واحمدرضاجان بی تاب شده ام..  دلتنگی امانم را بریده و گاهی حس میکنم یک جای خالی در زندگیم آزارم میدهد...  کسی حسم را درک نمیکند... کسی نمیفهمد کودک نه روزه هم دلتنگی دارد...  من هیچکس را کنارم نمیبینم وقتی سخت دلتنگم... چه کنم عزیزانم...  چرا برایم دعا نمیکنید...   
7 تير 1395

مهمان محمد ابراهیم...

سلام عزیزم...  این روزها حتما میزبان شده ای...   پدربزرگت هم به جمعتان پیوست..  نمیدانم چگونه به استقبالش رفتی..  پدرت این روزها سخت ناراحت است...  فقدان پدرحالش را دگرگون کرده ومن چاره  ای ندارم... میخواستم برایمان دعا کنی ومارا با خواب خوشی شاد کنی...  خوش باشی عزیزم برای برادرت هم دعا کن تا بخاطر رفتنت اینقدر بیتاب نباشد
3 تير 1395

شب تولد پنج سالگی احمد رضا جون...

امشب دیگه یقین پیدا کردم که تو بزرگ شدی...  اونقدر بزرگ که میفهمی چطور غمهاتو پنهون کنی تا ما آروم بشیم. این شب هیچ وقت از یادم نمیره تا امامزاده رفتیم درست شب تولد تو.. هیچکس توی ماشین حرفی نمیزد وهمه تو فکر بودن.. به نظر میرسید تو هم مثل خیلی وقتا خوابی وسکوت کردی ولی گویا تو هم نفست تو سینت حبس شده بود وتوی فکر عمیقی فرو رفته بودی میدونی از کجا فهمیدم از گریه بی دلیلت که البته به نظر ماخیلی بی دلیل بود ولی واقعیت چیزدیگه ای بود غمی که توی دلت به خاطر نبودن محمدابراهیم پنهون کرده بودی بلاخره بروز دادی  با گریه تواونشب من گریه افتادم وخیلی دلمون گرفت  تو برای برادرت گریه کردی ومن برای نبودن اون ودلتنگی تو.. ...
30 ارديبهشت 1395

شیرین کاری احمدرضا جون...

احمدرضاجونم میدونم که خیلی احساس بزرگی میکنی.  چند روزیه که بهت اجازه دادیم داداش کوچولو رو بغل کنی وچند قدمی راه بری وتو خیلی احساس بزرگی میکنی..  تو برادر بزرگتری وخودتو مسول نگهداری از داداشت میدونی..  از طرفی علاقه داداش کوچولو روز به روز به تو بیشتر میشود وتو خیلی احساس رضایت میکنی...  تازگیها داداش امیر وقتی کسی رو در حال خوردن چیزی میبینه لبهاشو به هم میزنه وتو خیلی دلت براش میسوزه...  شیرین کاری امروز تو این بود که وقتی داشتی ماهی نوش جون میکردی وداداش نگاهت میکرد یکم از ماهیرو برداشتی تا دهن داداش بزاری ولی عزیزم اون هنوز سه ماهشه وخیلی کوچیکه...  خیلی برام جالب بود که با اعتماد به نفس بین د...
29 فروردين 1395

بیا شادی رو ببین عزیزم....

سلام عزیزم..  کجایی؟کاش میدونستم...  بعد از رفتنت عزیزم احساس کردم برای همیشه شادی رو از دست دادم وتا قیامت غم در کنارمه اما سه ماهه رنگ وبوی تو توی خونمون پیچیده...  با اومدن داداش کوچولوت من خیلی سرگرم شدم وگاهی اونقدر سرگرم که احساس میکنم نبودنتو فراموش میکنم نمیدونم حس تو نسبت به امیرصالح چیه؟ ولی حتما توهم برادر بزرگتری وباید خوشحال باشی از اومدنش. عزیزم برای ما دعاکن برای داداشات... منم دعا میکنم هر روز جات بهتر از قبل بشه. منو فراموش نکن عزیز مامان....  
22 فروردين 1395

احمدکوچولو بزرگ شده...

احمدرضاجون...  عزیزم نمیدونم کی این مطالبو میخونی ؟ یک ماه دیگه پنج ساله میشی ومیدونم که بی صبرانه ممتظر جشن تولدتی خیلی وقتا وخیلی زیاد بهت فکر میکنم، به بزرگ شدنت،به کارای قشنگت،به شیرین زبونیات وخیلی چیزای دیگه...  کاش میدونستی که عشق من هر روز به تو زیاد وزیادتر میشه...  نکنه حتی یبار فک کنی با اومدن امیرصالح تو فراموش شدی نه عزیزم تو همیشه پسر بزرگ وعزیزتر از جون منی...  نمیدونی چقدر عاشقتم...  وقتی بهت فکر میکنم حتی یه بدی هم از تو یادم نمیاد با اینکه وقتی با همیم خیلی از دستت حرص میخورم.  عزیزم خیلی دلم میخواد موفق باشی توی همه کاری وتو واقعا هم موفقی چون پسر باهوش وزرنگی هستی  این ...
22 فروردين 1395